شده دلتنگ کسي باشي و دلگير شوي؟
يا که رويا زده، در آينه تحقير شوي؟
شده برقي بزند غصه امانت گيرد
فاز تو فاز غم و مات و زمين گير شوي؟
يا که در جمع ولي يکسره تنها باشي
بي سبب خنده کني، محو تصاوير شوي؟
شده عقل و دل تو ساز مخالف بزنند
ياري دل بکني، دشمن تدبير شوي؟
تو خود آزاري من ديدي و تا حال شده
گوشه ي دنج اتاقي غل و زنجير شوي؟
ثانيه ساعت و يک ساعت تو سال شده
شده در لحظه و با حادثه اي پير شوي؟
حس دلتنگي من فاصله را نشناسد
شده نفرين شده يا مي زده تعبير شوي؟
از خداحافظي ات خنده جوابم کرده
شده هي شکوه کني، ناله ي شبگير شوي؟
بخدا تا به ابد منتظرت مي مانم
کاش روزي بشود قسمت و تقدير شوي
اسماعيل ساساني
درباره این سایت